1. بلاگفا که بودیم یه دخترخانمی وبلاگ داشتن که دهۀ دومِ محرم همیشه روضه می‌نوشتن. خوب هم می‌نوشتن. دلیلش رو نوشته بودن تو دهۀ اوّلِ محرم که غصه‌ای نیست، هرچه هست شادیه... شادیِ کنارِ امام حسین علیه السلام نفس کشیدن... شب‌ها با صدای پای حضرت عباس علیه السلام راحت خوابیدن... صبح با لبخندِ آقا علی‌اکبر علیه السلام دنیا رو دیدن... دورِ همیِ یارانی که تا قیامت مثلشون نیست... غصه کجا بود؟! اما دهۀ دوم که دیگه هیچ‌کدومِ اینا نیست... دهۀ دوم که قرآن‌های ورق‌ورق‌شده روی زمین مونده و مخدّرات بی‌مرد و مَحرَم شدن... درست اونجا که مصیبت اتفاق افتاده و کمر شکسته... خیمه‌ها رو جمع می‌کنن... موکب‌ها خاموش می‌شه... هیئت‌ها و روضه‌ها از رونق می‌افته... درست با شروعِ تنهایی و غربتِ حضرت زینب سلام الله علیها... عزاداریِ ما تمام می‌شه و میریم پی زندگی‌مون... 

وبلاگ‌شون رو وقفِ روضه‌های دهۀ دوم کرده بودن... چند سالیه وبلاگشون رو بستن و متأسفانه من هم دیگه پیداشون نکردم، اما خواستم رسمِ درست‌شون پابرجا بمونه و دهۀ دوم رو نوشتم، گرچه قلمِ من به روضه‌های ایشون نمی‌رسه... برای عاقبت بخیری‌شون سه صلوات بفرستیم. 

 

2. باروبندیل و بستیم. کلیدِ خونه رو دادیم به سعید که چرخۀ کتابخونه متوقف نشه و در نبودِ ما اهالی باز هم بتونن کتاب بخونن و به باغچۀ کم‌سن و سالمون هم رسیدگی کنه. حالا که قراره مدتی از اینجا بریم عمقِ محبت‌ها به چشم اومده؛ تقریبا هر روز از روستاهای اطراف میان برای خداحافظی و دیده‌بوسی و ابراز دلتنگی و الطافِ بی‌شمار... یکی یه جعبه انبه آورده بیاریم برای خونواده‌هامون... یکی یه دبّه خرما از نخلستونش... مادرِ جرجیس یه ظرفِ پر شیرینی لندو درست کرده و آورده برای مادرهامون ببریم... اون یکی از روستای کناری یه کیسه موز آورده سوغات ببریم... نور برای مادرهامون شال‌های زیبای سوزن‌دوزی‌شدۀ هنرِ خودش رو سوغات داده... جرجیس بهونه‌گیر شده و طفلی بچه فکر می‌کنه ما دیگه برنمی‌گردیم... بزی‌هامون و ملّا برده تو گلۀ خودش که در نبودِ ما ازشون مراقبت کنه... ماسی قراره برای تو راهمون کلی نون بپزه که گفته پولش و محاله بگیره... ملّاصیّاد که به دخترم صیّادی یاد می‌ده پا شده از نگور اومده اینجا که از من خداحافظی کنه... اون دخترخانومی که اینجا خوندید و دیگه دوستمون شده، یه کرتۀ (لباس مردونۀ بلوچی) گرون‌قیمت برای پدرم سوغات داده ببرم و لطف... لطف... لطف...

یا ستّارالعیوب...

اَعوذُ بِکَ مِن نَفسی...

 

3. پنج‌شنبه راه می‌افتیم بریم مشهد... بعد از یک سال و نیم... به محضِ رسیدن قبل از هرجا و هر کاری می‌ریم مسجد گوهرشاد... فقط امام رضاجان می‌دونن دور از ایشون به ما چه گذشته... 

باید صلۀ رحم کنیم... امّ‌یحیی به دانشگاه سری بزنه و بخشی از امور رساله‌ش رو که نیاز به حضور داره پیش ببره... بعد من بچسبم به کارهای کاروانِ اربعین... شوخی‌شوخی یه لیستِ 251 نفره رسیده دستم از دخترانی که ثبت‌نام کردن و می‌خوان بیان... باید بیفتم دنبالِ اتوبوس... طبقِ مشورت‌هام امسال بحرانِ اربعین؛ اتوبوسه... ای کاش تمامِ راننده‌ها و اتوبوس‌رانی یارانِ اربعین باشن... 

چون بدونِ رویکردِ فرهنگی هم کاروانِ صرف نمی‌برم باید جلساتی هم با دخترانِ توانمند و جهادگری مثلِ فهیمه خانم و دوستانش داشته باشم... بیانیۀ قواعدِ کاروان صادر کنیم... اصولِ فرهنگی برای چارچوبِ کاروان تعریف کنیم... مثلِ اجبارِ چادر در کلِ سفر به خاطرِ حساسیت‌های فرهنگی... استفاده از موکب‌های عِراقی... زیارت با رویکردِ فرهنگی... بحثِ امر به معروف و نهی از منکر... طراحیِ پوستر و پرچم... تعیینِ کادر... کسبِ اطلاعات از عراق و مرزها... جمع کردنِ مدارک... جلساتِ توجیهی... خیلی کار داریم... 

 

4. طبقِ زمان‌بندی‌ای که کردیم، احتمالا تا پایانِ شهریور مشهدیم. با لپ‌تاپ و دم‌ودستگاه میریم اما 99 درصد در شرایط پُست گذاشتن نباشیم. می‌تونیم بخونیم و سر بزنیم، اما احتمالا نتونیم بنویسیم و کامنت بذاریم. دوستان حلال کنن و نادوستان یه نفسِ راحت بکشن :)

 

5. من معرفیِ دوستِ متقّی، شوهرِ متقّی، زنِ متقّی، کتابِ متقّی، مغازۀ متقّی، مکانِ تفریحیِ متقّی، قلمِ متقّی و خلاصه هرچیزِ خدایی رو یکی از مصادیقِ امر به معروف می‌دونم، برای همین وبلاگ‌های ان‌شاءالله متقّی رو هم همیشه معرفی کردم. 

بزرگوارانی که دنبالشون می‌کنم رو که می‌شناسید، نشسته بودم اسم دنبال‌کننده‌ها رو تو دفترچه بنویسم به نیابت‌شون چند قدمی مشّایه رو برم که دیدم حیفه یه چند تا وبلاگ رو اینجا آدرس ندم، البته وبلاگِ خوب زیاده، ولی آخرین به‌روز شدن‌شون خیلی گذشته، دیگه اونا رو نیاوردم و خوبانِ فعّال رو آوردم: وَ نراهُ قریبا، راه ظهور، پنجره، الطّارق، مثل دال

این پسرِ خوب رو هم از دست ندین، حاج‌خانوم و مرا آفرید آن‌که دوستم داشت، هم داشت یادم می‌رفت. 

میزانِ همه‌مون هم؛ "حالِ فعلیِ افراد است"، قبل و بعدمون با خدا و ان‌شاءالله همه عاقبت بخیر شیم. 

 

6. به یادِ هم باشیم... خصوصا ظهرِ اربعین. 

 

 

إِلَى اللِّقاء... علی‌علی.