بعد از جلسۀ آنلاین با آقایون و خانم‌های کادر که هر کدوم یه شهر پراکنده‌ایم، قواعد کاروان رو که جمع‌بندی شده بود تایپ کردم و پی دی افش و فرستادم شاگردبنّا ببینه چیزی از قلم نیفتاده باشه که بفرستم برای کادرِ خانوما تو مشهد و برن برای کارای ثبت نام زائر. 

صدا برام فرستاده که موردِ سه رو اصلاح کن. رفتم مورد سه رو نگاه کردم. "از ثبتنام عزیزانی که کاشت ناخن و مژه دارند معذوریم."

می‌گم چیش و اصلاح کنم؟ همۀ کادر که موافق بودن. می‌گه کلماتش و. بعد صدا فرستاده که "ثبتنام" در برابر گناه اجتماعی و اثرگذار خیلی کلمۀ خنثایی هست. همین اضافه کردن این مورد زیر مورد دو که بدون پوشش چادر، خصوصاً عبا رو هم ثبتنام نمی‌کنیم، خودش یه نهی از منکره. پس هر کلمه باری داره. تو صدای بعدی می‌گه همه‌مون گناهکاریم ولی از گناهامون شرمنده و درصدد مخفی کردنشون که فقط خدا بدونه و با توبه ان‌شاءالله پاک شه. ولی افرادی که گناه علنی و اجتماعی دارن و سرنوشت دیگران براشون مهم نیست چرا باید "عزیز" باشن؟ ما داریم دخترا رو ثبت‌نام می‌کنیم. نوجوان و جوان. اون دختری که محجبه و مقیده با خودش نمی‌گه نگاه! اینا اونی که کاشت داره و وضو و غسل نداره و برای نامحرم زینتش رو آشکار کرده، گناه آشکار کرده و تو جامعه داره رواجش میده رو عزیز دونستن و منی که رعایت میکنم و سختی به جون میخرم رو مطرود؟ درسته اون برای خدای خودش رعایت می کنه، ولی من و تو هم برای همون خدا باید باتفاوت باشیم. 

روی کلمات حساس میشم و می‌شینم به اصلاح. می نویسم "از پذیرش زائرانی که کاشت مژه و ناخن دارند معذوریم." 

براش می‌فرستم و باز صدا می‌فرسته که "پذیرش" خوبه. یعنی ما گناه رو نمی‌پذیریم. خصوصاً گناهی که داره حق جامعه رو پایمال میکنه و نگاه و ذائقه و سرنوشت رو تغییر میده. ولی کلمه ای نیست که دلِ طرف رو بسوزونه. بنویس "خدمت‌رسانی" که یه کلمۀ مقدس و مبارکه با بار معنایی مثبت که ناخودآگاه فرد این پیغام رو دریافت کنه که به خاطر گناه از یه مسألۀ مقدس محروم شده. قلبش رو نشونه بگیره و فکرش رو، نه فقط یکی رو. تو صدای بعدی می‌گه زائر بر مدارِ زیارت شونده است. زیارت شونده ائمه علیهم السلام هستن. کدوم امامی برابر گناه سکوت کرده؟! کجای سیرۀ اهل بیت اومده امام علی علیه السلام با یه سربرهنه در حال غذا خوردن بودن یا با کسی که پاش و نپوشونده امام رضا علیه السلام در حالِ مناجات؟ یا کدوم امام احکام رو زیر پا گذاشته و برای دل به دست آوردن از حکمِ شرع گذشته؟! کلمۀ "زائر" رو هم بردار. تو صدای بعدی هم می‌گه "معذوریم" یه "تو رو خدا ببخشید من خودم راضی نیستم ولی چاره ای نیست"ِ خاصی توشه! نه! ما معذور نیستیم. مأموریم. مأمور به انجام وظیفه هستیم. از بابت انجامش هم نه معذوریم، نه شرمنده، نه خجالت‌زده. خودمون گناهکاریم، ولی گناه رو دوست نداریم. خصوصاً گناه اجتماعی رو. بابتِ ایستادگی برابر گناه سرمون هم بلنده و مفتخریم. معذوریم چیه؟! 

کار برام سخت شده. نشستم و هی نوشتم و پاک کردم. نوشتم و پاک کردم. تا شد این:

"کادرِ کاروان بر مبنای احکام، اجتماعی بودنِ گناه و هم‌چنین جلوگیری از انتقالِ فرهنگِ بی‌تفاوتی نسبت به گناه به کشورِ مسلمان عراق، خدمت‌رسانی به افراد دارای کاشت مژه و ناخن را تحت هیچ شرایطی ندارد."

براش فرستادم و صدا فرستاده که معنا خوبه اما لفظ خیلی طولانی شده. :(

بعد از دو ساعت تونستم تبدیلش کنم به این جمله:

"کاروان برمبنای احکام دینی و پرهیز از عادی‌سازی گناه، به افراد دارای کاشت مژه و ناخن خدماتی ارائه نمی‌دهد."

فرستادم و برام صدا فرستاده که: آاااااااااااااافرین حالا شد :))