تو یادداشت‌های سالِ 401 و میانۀ اغتشاشات نوشتم که این گروه بی‌ایدئولوژی، بی‌رهبر و بی‌هدفن و جز خواسته‌های خودشون، غمِ جامعه ندارن. نمونۀ کوچک‌شون هم دانشجوهای شریف بودن که یادتونه چه دیدیم از این قشرِ تحصیل‌کرده(!)

گفته‌ها و نوشته‌های من رو جدی نگرفتید، الآن که دیکتاتورِ اعظم از زندان نامه داده و فاتحۀ آزادی‌خواهان رو خونده و پته‌شون و ریخته روی آب! 

از ام‌ّیحیی پرسیدم کسی از نامۀ فائزه هاشمی چیزی نوشته؟ گفت نه بابا! بیان دیگه دستِ نخبگان نیست، خودشیفتگان فقط موندن که با هم مسابقه بدن کی از همه قشنگ‌تره؟ :)))

فقط خانم جعفری یادداشتی داشتن و احسنت به نکته‌سنجیِ به‌وقت‌شون. 

اما من اومدم یادآوری کنم که دو سال بعد از اغتشاشات، گنده‌لاتِ محل فاتحۀ خودش و امثالش رو خونده! چیزی که آقا و رهبرِ ما تو دلِ همون روزهای ترسناک برای مذهبی‌گوگولی‌های ساکت و قایم‌شده فرمودن:

و لا تَهِنوا

وَ لا تَحزَنوا

وَ اَنتُمُ الاَعلَونَ 

 

ان کُنتُم مُؤمِنین!

 

 

مؤمن بمونید. نترسید. سستی نکنید. کار روی زمین مونده. هرکی هم بگه نمی‌دونم باید چه کار کنم حرف مفت زده! هرکی می‌دونه باید چه کار کنه. پس بجنبید! ظهور منتظرِ ما نمی‌مونه، یهو دیدید جا موندید ها!

ما تو غزّه نمازجماعت می‌خونیم. دیکتاتورها رو از مسؤول تا نوچه قلع‌و‌قمع می‌کنیم. کاخ سفید هم حسینیه می‌کنیم. برای بقیع هم حرم می‌سازیم. 

چیزی تا دولتِ کریمه نمونده. 

این متن رو هم به یادگار داشته باشید ببینید که می‌شه.

آخرش ما تندروها فداش می‌شیم :)

 

به تاریخ 25 شهریور 1403wink