میلادِ رسول‌الله صلوات الله علیه اینجا پرخیر و برکت گذشت؛ آب‌انبارِ روستای شیرین و دو روستای دیگه افتتاح شد و ما تونستیم باشکوه‌تر و رسمی‌تر برگزارش کنیم و مطالبات‌مون هم جلو افتاد. حسابی درگیر بودیم و الحمدلله کارها خیر پیش رفت. 

در گیرودارِ همین کارها بودیم که از مدرسۀ دخترم مدام تماس می‌گرفتن که چرا برای ثبت‌نام در دوره‌های کنکور اقدامی نکردید؟ ما هم هی جواب می‌دادیم چون نیاز به اقدام نمی‌بینیم و اونها دوباره تماس و ما دوباره همین جواب، تا برگه فرستادن که بیاید مدرسه. من و ام‌یحیی هم با هم رفتیم مدرسه و مدیر و معاون برامون جلسه گذاشتن که دخترِ شما سالِ دیگه کنکوریه و تمومِ کلاسش تو این دوره‌های کنکور شرکت کردن، اونا هم که مشکلِ مالی داشتن و هزینۀ ثبت‌نام براشون سخت بوده، قسط‌بندی کردیم. 

خب بله! ما مشکلِ مالی داریم که چندین میلیون بدیم برای ثبت‌نامِ دوره‌های کذاییِ کنکور، اما به دلیلِ مشکلِ مالی نبود که ثبت‌نام نکرده بودیم! بنابراین ما اوّل سعی کردیم این رو جا بندازیم و خدا رو شکر بالاخره متوجه شدن. بعد پرسیدن پس مشکل چیه؟! و ما تازه شروع کردیم بگیم و بفهمونیم که اصلا این دوره‌های کنکور رو قبول نداریم که بخوایم دخترمون یا پسرمون رو ثبت‌نام کنیم! این دلیل خیلی دردشون اومد! گفتن شما هر دو نفر تحصیل‌کرده‌اید! این حرف از شما بعیده! من و ام‌یحیی هم گفتیم دقیقا چون تحصیل‌کرده‌ایم مافیای آموزش رو می‌شناسیم و نمی‌ذاریم کسی سوارمون شه! کنکور سؤالاتِ دروسه. اگر معلم با علم و وجدان تدریس کرده باشه، دانش‌آموز هم مثلِ آدم درس خونده باشه، کلاس و کتاب برای دانش‌آموز کافیه. دخترِ ما هم نه به کلاسِ کنکور، نه به کتابِ کنکور، نه به دورۀ کنکور، نه به هیچ‌کدوم از این راه‌های فریب نیازی نداره و خودش می‌تونه درس بخونه و مطمئنم تک‌رقمی هم نشه، حتما رتبۀ دو یا سه رقمی میاره و دانشگاه فردوسیِ مشهد خواهد رفت؛ روزانه و در باافتخارترین حالت. 

ام‌یحیی اضافه کرد البته خودِ ما جورِ کم‌کاریِ معلم‌ها رو کشیدیم و به دخترم راه‌های مختلفِ سرچ رو آموزش دادیم تا بتونه برای خودش از گوگل نمونه‌سؤالات تیزهوشان و المپیاد رو بگیره و روی اونها هم کار کنه، و اگرنه معلم‌های شما کم‌کارن و چنین هزینه‌های هنگفتی روی دستِ دانش‌آموزا می‌ذارن. 

منم اضافه کردم دیگه ما که می‌دونیم شما و مؤسسات با هم قرارداد می‌بندین و کلی برای هر دو طرف داره و دانش‌آموز و خانواده رو تو هول‌وولای کنکور می‌ندازین و کلی هزینه می‌گیرین و اونام فکر می‌کنن به جای درس خوندن، هرکی بیاد این‌جور جاها قبوله و می‌بینیم که اتفاقا با این همه خرج کسی قبول نمی‌شه! دیگه به ما که نگید! پدر و مادرِ تحصیل‌کرده‌ای که تن به مافیای آموزش بدن نوبره دیگه! ولی ما نیستیم! 

مدرسه که دید نخیر! حریفِ ما نمی‌شه و ما جاهل نیستیم، گفت اگر در مؤسسه کنکور ثبت‌نام نکنید، دخترتون دیگه نمی‌تونه این مدرسه بیاد! حالا مدرسه دولتیه ها! من هم گفتم طبق کدوم قانون؟ کلی برگه آوردن که هیچ ربطی به مسأله نداشت اما داشتن ظاهرسازی می‌کردن که ما رو بترسونن! ما هم گفتیم مشکلی نیست! از طریق آموزش و پرورش پیگیری می‌کنیم، اگر دیدیم باید مدرسه عوض کنیم، این کار رو می‌کنیم. 

تقریبا به ما شناخت پیدا کردن و می‌دونن خانوادۀ پیگیری هستیم. همین‌که از در مدرسه اومدیم بیرون زنگ زدن به من که حالا دخترِ شما چون شاگرد اولمونه لطف می‌کنیم و زیرسیبیلی رد می‌کنیم. نمی‌خواد مدرسه عوض کنید. دیدم عجب! با وقاحت فریب و دروغِ خودشون رو می‌خوان منت کنن بذارن سرِ دخترِ من! خیلی قاطع گفتم نخیر! زیرسیبیلی چرا؟! من از آموزش و پرورش پیگیری می‌کنم، اگر لازم بود مدرسه رو ترک می‌کنیم، اگر نه با افتخار و سر بلند دخترم سر کلاسش بمونه و دو نفر دیگه هم از این هزینه و فریب نجات بدیم. حالا افتاده بودن به غلط کردن که خبر به آموزش و پرورش نرسه. چون هیچ مدرسۀ دولتی‌ای نمی‌تونه برای ثبت‌نام در کلاس یا مؤسسۀ کنکور اجبار داشته باشه. اما اینها چون وسط بیابونن و پرت از آبادی، کسی نمی‌ره پیگیری و تهِ ماجرا رو دربیاره، خیالشون راحته برای هر غلطی کردن. 

خلاصه ما درگیر آموزش و پرورش هم بودیم و کاری کردیم مدرسه و مدیریت یه جریمۀ زیبا بشن تا دیگه به این بهانه‌ها از مردم چیزی نچاپن، دخترِ من هم بدونِ منت و فریب، با سرِ بلند سرِ کلاساش حاضر می‌شه و با برنامه‌ریزی و تلاشِ خودش، با همین کتابای مدرسه، ان‌شاءالله یکی از رتبه‌های خوبِ کنکور خواهد شد و دانشجوی دانشگاه فردوسیِ مشهد، و می‌ره که نذاره صندلیِ پدر و مادرش خالی بمونه :))