من کلی کار دارم، اما امیحیی امر کردن نتیجۀ سؤالِ جایزهدار رو چون اینجا گفته بیام و بنویسم. چرا خودش ننوشت؟ چون از صبح دخترم در حالِ پختِ نونه و مادرش در حالِ پاک کردن و شستنِ سبزی. قراره فردا که اولین روزِ مدرسهشونه و مصادف با سالروز ولایت و امامتِ آقا امام زمان ارواحنا فداه، بچههای کلاسشون رو مهمان کنیم به یه ساندویچ نون پنیر سبزی. کلاس دخترم 34 نفر، کلاس پسرم 25 نفر. هیچی دیگه... تا ما دور هم امر به معروف و نهی از منکر رو بررسی کنیم که ببینیم از نظر جامعهشناختی و قول لیّن و بازخوردهای اجتماعی و راهحلهای فرهنگی و فلان و بیسار چطور میشه... رقمِ غیبتِ امام زمان ارواحنا فداه گندهتر شد(!)... آقا دیگه عادت کردن، به نظرم بریم ادامۀ بررسیهامون دربارۀ حضور یا عدم حضور در مراسم اربعین رو داشته باشیم که سالِ بعد پستهای باکلاستری ازش بنویسیم و همه رو دعوت به تفکر کنیم (اونجایی که همه دارن میرن عمل کنن :) ...) آقا به ما خوشگلای نایسِ مذهبیِ باکلاسِ اهلِ تفکر(!) و برنامه(!) عادت دارن :)) ... ماکو مشکل ؛)
قبل از پاسخ سؤال، دوست دارم این پست رو هم لینک بدم. بینِ این همه پستِ پاییزیِ دلیِ احساسی، یه پستِ عاقلانه دیدم که من و یادِ ماجرای بدون آب و غذا و بدونِ نمازِ دوستِ شهید چمران که 24 ساعت خوابیده انداخت! تفاوت از زمین تا آسمان است!... پستِ خانم صبا، مخلصانه و بدونِ شوآف و تظاهر، نگاهِ یه عبده به شروعِ یه فصل!
ازتون یاد گرفتم خانم صبا. متنتون رو نوشتم و در قنوتِ نمازم خوندمش. مأجورین انشاءالله. ما رو هم دعا بفرمایید.
و اما سؤال: کنارِ پیامهای متعدد و پیچیده و اساسیِ پیادهرویِ آقای رئیسی در نیویورک، سادهترین پیامِ مهمِ این پیادهروی چی بود؟
مقدمه: هدفم از طرحِ سؤال، جذب شدن بچههام به سفرِ آقای رئیسی و کنکاش کردن در اون چند روز بود که هم با دستاوردها آشنا بشن، هم نکات رو ببینن، هم فراتر از دو تا تیترِ خبری مجبور به بررسی دقیق شن، هم رفرنسهای خبری متفاوتِ داخلی و خارجی ببینن که پسرم در سؤالات و شبهاتِ ناخودآگاهی که ممکنه در فضای مدرسه پیش بیاد بتونه جواب بده، و دخترم مشخصا بتونه ارائه و بیان کنه. نگاه به کوچیکیِ پسرم نکنین! مادرش تعریف میکرد مشهد که بودیم با هم سوار تاکسی شدن که برن دکتر. امیحیی وقتی من نیستم پسرم و جلو مینشونه که بهش القا کنه مردِ من الآن تویی. پسرم و کلا پسرها از این حس خیلی حال میکنن و مسؤولیت میپذیرن. ماه صفر بود و عزای اهل بیت علیهم السلام دیگه. تا نشستن دیده راننده آهنگ گذاشته اونم چه رقص و بزنبکوبی! پسرم با همۀ بچگیش، همونطور که صندلی کنار راننده بوده بهش گفته آقا! شهادت امام حسینه! آهنگ چرا گذاشتین؟! مردِ بیوجدان برگشته به یه پسربچۀ دبستانی جواب داده مگه شما امام حسین علیه السلام ( اون که علیه السلام نگفته، من نوشتم) رو دیدی که شهادتش رو باور کردی؟! امیحیی به قدری از این جواب ناراحت شده بود که حد نداشت... یعنی تا مرز نفرین اون مرد رفت و شکر خدا تونستم آرومش کنم و به جای نفرین دعاش کرد خدا عقلش بده. از اعتقادش ناراحت نشده بود ها! از این ناراحت شده بود که باید مراعات یه بچه رو میکرد و افکار فاسدش رو منتقل نمیکرد، بچۀ من برای چنین روزی آماده بود الحمدلله، اگر بچهای بود که آمادگی ذهنی نداشت و این شبهه رو بهش میگفتن چی؟ امیحیی میگفت همهشون دهناشون میجنبه که به بچهها عقایدتون رو تزریق نکنین، اما فقط حرف مفته و خودشون هر لجنی رو به بچهها میگن! ولی شکرِ خدا پسرم با آمادگی جوابش و داده که مگه شما پدربزرگِ پدربزرگتون رو دیدید که براش احترام قائلید؟! یا مثلا کوروش کبیر که میگن و دیدید مگه؟! راننده چپچپ به پسرم نگاه کرده و بعد از آینه زل زده به امیحیی. امیحیی میگه با چنان غروری چشم تو چشمش از آینه نگاه کردم که پودر شد و آهنگش و خاموش کرد. بعد هم برداشته جوری که راننده بشنوه رو به یحیی که بغلش بوده گفته؛ انشاءالله شما رو هم شبیهِ برادرت تربیت میکنم، دانا و عاقل :))) مادر و پسر راننده رو گذاشتن تو جیبشون :))) ماشاءالله لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.
حالا هم چون مهمترین وظیفۀ خودم و دغدغهمندها رو بیان و بروزِ خدمات دولتِ آقای رئیسی میدونم که برای دو سالِ آینده مردم رو ولو یک نفر، آگاه کرده باشیم که درست رأی بدن و درست اطلاعات به بقیه بگن، قبل از شروع مدرسه باید بچهها رو جذبِ این سفرِ مهم و پردستاورد میکردم.
بله، دستاورد و پیامِ مهم زیاد داشت؛
عزت، بلد بودنِ زبانِ دنیا، استقلال، ولایتپذیری، شجاعت، توکل، اخلاص، قدرت، ایمان، عمل، پایین اومدن تورم، رویکردِ آفندی و تهاجمیِ سخنرانیهای آقای رئیسی به جای رویکردِ بزدلانۀ دفاعی، قاطعیت، تیزهوشی و حاضرجوابی و نکتهسنجی، تیمِ رسانهای و امنیتیِ هوشمند و کاربلد خصوصا در برخورد با برعندازا، بازگشتِ سه هزار و خردهای الواح باستانیِ کشورمون، باجِ عظیمی که آمریکا بهمون داد تا ازمون کتک نخوره و خون به دلِ برعندازا کرد :))، مصاحبه نکردن با پرسشگرِ بیحجاب، راه رفتنِ آقای رئیسی تو خیابونهای نیویورک و هیییییییچ غلطی نکردنِ برعندازا جایی که به قولِ خودشون نه باتومه، نه گاز اشکآور، نه تفنگ ساچمهای :))) و و و... اوووو قشنگ لیست دخترم و باید ببینید از بررسیهاش! لیست امیحیی که در حد یه مقاله است! یعنی بیشتر از اینکه گوشت شده به تنمون میدونین چیه؟ اینکه ذوقِ عالم و داریم وقتی به ذوقِ امام خامنهای _خودم و خونوادهم به فداشون_ از عملکردِ آقای رئیسی فکر میکنیم... دمت گرم خادمِ امام رضاجان! نزدیک سی و خردهای سال با وجود مترسکای اصلاحطلب سرافکندۀ دنیا بودیم، حالا ولی همونجا که قرآن آوردی بالا، سرِ ما هم بالا رفت... دمت گرم!
اما پیادهرویه یه نکتۀ خیلی خفن دیگه هم داشت که من نمیتونم رفرنس بدم بگم از فلان تحلیل بهش رسیدم، نه! نتیجۀ خودمه. برای همین برای بچهها سخت بود و با وجود راهنماییهایی که کردم نتونستن به جواب برسن و جایزه رو کسی نگرفت.
پاسخ: به آقای رئیسی میگن بایدن خرفته میخواد با شما حرف بزنه، میگه حرفی نداریم. تحریمها رو هروقت برداشت، در خدمتیم، حرفمون همون حرف قبلیه :))
هر سال اول آمریکا سخنرانی داره، امسال جوری برنامه میریزن که سخنرانی آمریکا بعد از آقای رئیسی باشه که مجبور به دیدار هم بشن.
آقای رئیسی که سخنرانیشون تموم میشه در حال رفتنن که بهشون میگن به خاطر اومدن بایدن خیابونا قرق شده و امنیتیه و ماشین اجازۀ تردد نداره...
آقای رئیسی میگن مشکلی نیست! پیاده میریم :))))))))))
و پیاده میرن تو خیابونایی که برعندازاش تا قبلِ ایشون داشتن عربده میکشیدن و فحشای ناموسی میدادن و انگشتِ شخصیتشون و نشون میدادن و برخی ابلهانِ ایران رو تحریک میکردن که بریزن وسط خیابون و لنگش کن، لنگش کن میخوندن!
فیلمِ پیادهرویشون و دیدین؟ یه برعنداز نبوده که یه وق بزنه :))))))))))))) آی فریبخوردههای زن زندگی هرزگیِ طفلکی که خودتون هم پشتِ خودتون نیستید :)))
میدونین همۀ اینا چه معنیای میده؟
تا خودت نخوای، هییییییییییییییییییییییییییچکس نمیتونه مجبورت کنه به کاری!
این سادهترین پیامِ مهمِ پیادهرویِ آقای رئیسیه!
صد تا بهانه از دلِ این ماجرا میتونست دربیاره که بشینه پای مذاکره با بایدن خرفت! صد تا بهانه!
اتاقِ فکرِ بایدنِ خرفت رو بعد از اینهمه برنامه چیدن، با سر کوبوند زمین!
من از عمودِ 110 تا 313 رو به نیابت از آقای رئیسی تو مشّایه قدم برداشتم اما به بچههام گفتم، ایمان دارم ثوابِ پیادهرویِ آقای رئیسی تو قلبِ نیویورک بیشتر از پیادهرویِ منه! جفتمون برای اعتلای پرچمِ اسلام رفتیم، اما اثرِ پیادهرویِ من کجا و اثرِ پیادهروی ایشون کجا! شرایطِ امن و امان و خوشِ پیادهرویِ من کجا و شرایطِ امنیتی و خاصِ پیادهرویِ ایشون کجا!
چه کردی آقای رئیسی با بهانهگیرها! چه کردی!
ماشاءالله و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.
|| الهی آخرین سالِ غیبتمون باشه آقا... حلال کن ما بهانهجوهای بهانهگیرِ بهانهپرستِ بهانهدوستِ بهانهخواهِ بهانهپذیرِ بهانهطرف رو... ||