شاگردبنّا به من میگه مسؤول روابط عمومیِ وبلاگ :) چون منم که همیشه سؤالها رو جمع میکنم میدم بهش جواب بده یا خودم جواب میدم :) امروز هم گفتم بشینم پای سؤالات چون چندین نفر پرسیدین دخترخانمِ پُستِ قبلی چی شد؟ قراره با ما بیاد اربعین یا نه؟ منتهی پنل رو که دیدم اوّل چند پیامِ یکی از دخترهای بیان رو دیدم که قبلا سرِ یه مسألهای رسیده بودم به اینکه دانشِ کمی دارن و بر همون دانشِ کم هم تعصّب دارن!!! حتی یکی از نازنینهای وبلاگی اون مسأله رو براشون شرح داده بودن و ایشون باز هم با تعصّب بر خردهمعلوماتشون اصرار کرده بودن!!! تکبّر برابرِ دانش برای یه خانم ناپسنده و من یادمه ایشون رو قطع دنبال کرده بودم اما همسرم صبوره و پی دغدغههاش با هر کسی میتونه کنار بیاد :) من نه. اوّل نشستم اون و جواب بدم، کمی هم پاسخ نوشته بودم اما یادم اومد همسرم همیشه در جدال با افرادِ متعصّبِ متکبّرِ کمدانش میگه ببین تو عمرت هییییییییچ کارِ باارزشِ دیگهای جز جدال نیست؟! اگر نبود برو ساااااااعتها مجادله کن! راستش دیدم چرا! بسیار امورِ باارزشتر از جدالهای بیهوده دارم! بیخیالش شدم :)
اما در موردِ فهیمه جان؛ دخترخانمِ پُستِ قبلی، دخترخانمِ بسیار جوانِ متواضعِ پردانشِ مؤدبِ نازنین که خاطراتِ خوشی از همسفری و همکاری با ایشون و دوستانش داریم، شاگردبنّا اوّل با پدرشون تماس داشتن و امر به معروف و نهی از منکر کردن و خیلی تمیز و محترم بهشون رسوندن که اهلِ بهانه و عافیتطلبی هستن (به قولِ فرزندِ آدمِ نازنینم) و بعد هم بسم الله گفت و نیّتِ کاروان کرد :) انشاءالله دمِ اربعین میریم مشهد *_* و از اونجا هم با دخترها میریم برای سفر اربعین :) وقتی شاگردبنّا پیامِ بسم الله رو برای فهیمه جانم فرستاد، فهیمه دیگه نتونست چَت کنه، زنگ زد و گفته بود گوشی و بدید خانمتون، من که گوشی و گرفتم شروع کرد به جیغ کشیدن از شادی و کلی گریه کرد و کلی دخترونهبازی و اکلیلی شدن :) الهی بگردم... خدا عمر بده و توان، شرمندهشون نشیم... رفت که به اکیپشون خبر بده و حسابی خوشحال باشن...
و امّا سؤالِ بسیار بسیار بسیار زیبا، مهم، و حیاتیای که بابتش نشستم پشتِ سیستم، سؤالِ یکی از نازنینهای فعّالِ پرتلاشمون هست که آدم از دیدنِ اسمش تو پنل ذوق میکنه بس که این دختر در حالِ دویدن برای دینِ خداست :)
عزیزِ دلم پرسیده بودی اگر بیحجابها اومدن هیئت چه کار کنیم؟
اوّل مثلِ همۀ مهمانانِ اباعبدالله الحسین علیه السلام عزّت و احترامشون کنید، رزقِ هیئت رو هم بهشون بدید، چای، شام، هرچه، بعد با بهترین لحنی که بلدید و در توانتونه امر به معروف و نهی از منکر کنید. چون فضای هیئت، دلها رو نرم میکنه، به بگو و برو اکتفا نکنید، امر به معروف و نهی از منکرِ تبیینی انجام بدید، مدلِ خانمِ بهاره جنگروی در کلیپهای دخترانِ انقلاب. به حجاب مشتاقشون کنید، از شأن و حرمتِ عزای آقا براشون بگید، از مصیبتهایی که حضرت زینب سلام الله علیها و خانوم سُکَینه سلام الله علیها و حتی خانوم رقیّه سلام الله علیها کشیدن اما پوشششون رو تا پای جان مراقبت کردن براشون بگید، از اینکه همین خاندان و همین خانواده حضرت زینب سلام الله علیها رو آخرِ شب، در قُرُقِ کوچهها و حرم، در خاموشیِ چراغها، مثلِ مروارید بینِ خودشون محارم، میبردن زیارتِ مزارِ پیامبر صلوات الله علیه که چشمِ نامحرمی به ساحتِ متعالیِ ایشون نیفته... همین خانواده دخترشون به سربازِ کفر پول داد که سرِ به نیزۀ پدرش رو ببرن جلوی کاروان که حواسها پرت شه و چشمِ نامحرم به بخشِ خانمها نیفته... مادرِ همین خانواده حتی برابرِ نابینا هم حجاب کرد... دخترِ همین خانواده، بعد از عاشورایی که بیمرد و پناه شده بود، اجازه نداد دستِ یه نامحرم به خانمها بخوره و خودشون تک به تک خانمها رو سوار بر شترها کردن... اینها رو براشون بگید... با دلسوزانهترین لحن...
و اگر در نهایت جواب نداد و حجاب سرشون نکردن، با نهایتِ عزّت و احترام و توضیح هدایتشون کنید از مجلس خارج شن. توضیح بدید حفظ شعائرِ الهی مهمه، حفظِ حرمتِ مجلسِ امامی که بابتِ حکمِ خدا خونشون رو دادن حیاتیه... توضیح بدید ما موظفیم دین رو سالم به دستِ آقا امام زمان ارواحنا فداه برسونیم... نه دینی تحریفشده و انگلیسی و آمریکایی... توضیح بدید بیحجابیشون طبق تبیینِ مفصّلِ استاد مطهّری در کتابهای مختلفشون، قبحزدایی از گناه در جامعۀ اسلامی هست و ما برابرِ این منکر تکلیف به دوشمونه.
آخرین گزینه اگر نپذیرفتن، هدایت کردنشونه به منزل یا هر جای دیگری که دوست دارن، اما اجازۀ موندن در مجلس رو بهشون ندید. مذهبیصورتی نشید. تحریفِ دین خطرناکتر و هزار بار خطرناکتر از ضدّ دین بودنه... حتی همینجا در بیان، وبلاگهایی که به اسمِ مردمداری و خوشاخلاقی و اسلامِ رحمانی در تلاشن حلال و حرامِ خدا رو جابهجا کنن هم قابلِ طرد شدن هستن، چه برسه به مجلسِ محترمِ ارباب!
تحتِ تأثیر قرار نگیرید که گفتن اینا طلبیده شدۀ ارباب هستن، نه عزیزِ من! اینها فرصتِ آزمونِ من و تو هستن که ببینن چقدر و تا کجا پای دین میمونیم! که ببینن یکی بهمون توپید یا به ما گفتن دافعهدار، از دین عقبنشینی میکنیم یا نه! اونها هم (اونهایی که بعد از مهربانی و توضیح حاضر نشدن حرمت مجلس رو نگه دارن) دعوتشدۀ دشمنِ آقا هستن برای خدشه وارد کردن به عزای آقا!
من یه وقتایی امر به معروف و نهی از منکر که میکنم طرف با وقاحت برمیگرده میگه من خودم خانواده شهیدم! من خودم قرآن و نهجالبلاغه رو خوندم! تو حق نداری به حجابِ من گیر بدی! به قولِ همسرم در پُستِ قبل؛ حرفِ مفت میزنن :) من هرکی اینا رو بهم میگه میگم پس واجب شد بیشتر شما رو امر به معروف و نهی از منکر کنم، چون خانواده شهیدی و داری خونِ شهید رو پایمال میکنی! بعد تا نهجالبلاغه درمیارم صحبتِ امام علی علیه السلام به مردهای بصره رو نشونش بدم، میافته به خودش و شروع میکنه به فحاشی و در میره :)) که نشون میده نه خانواده شهیده، نه قرآن و نهجالبلاغه خونده! اینا به اسمِ اسلام میخوان کثافتکاری کنن و من و شما تا پای جان باید مقابلشون باشیم و مثلِ شیر از دین و مذهبِ حقیقیمون دفاع کنیم. خدا شاهده برای همین موارد، همیشه تو کیفم که به خاطرِ وسایلِ یحیی سنگینه، قرآن و نهجالبلاغه و یه کتاب از وصیتنامۀ شهدا رو میذارم که درجا بکوبم تو روحِ دروغگوی خبیثشون. ما کوتاهی کنیم، هیچی از این دینِ کامل و جامع و ابدی نمیمونه...
نازنینِ من :) دخترِ خوب :) نگرانِ طرد شدن نباش! خدا طردت نکنه... خَلقش چه کارهان؟!
شاگردبنّا سعیدیسم و میثم تمّار و خانم جنگروی و بچّههای معروفانه رو دنبال میکنه، اون شب یه کلیپِ خوب میدید از سعیدیسم. برات آخر پست میذارم اون رو هم ببین.
در مورد سؤالای جهادیتم خودِ شاگردبنّا امشب یا فرداشب میگم بیاد کمکت کنه.
تو هیئتتون ما رو هم دعا کن *_*
اینم کلیپ: لینک.