سلام :)

نشستم دونه‌دونه پیاماتون رو خوندم :) الآن هم همه‌ش دارم می‌خندم چون لحنِ خشک و جدیِ شاگردبنّا خیلی تو ذوقتون زده :) واجب دونستم بیام از همسرم دفاع کنم :)

اول این‌که من به شخصه فقط برای دو_سه تا وبلاگ پیام می‌ذارم که خانوم هستن. مابقیِ پیام‌ها هر کجا هست از طرفِ همسرمه. پیام‌های تندی هم که تو برخی وبلاگ‌های معاند و برانداز و تفرقه‌افکنه از طرفِ همسرمه. من کلا جز برای اون دو_سه نفرِ دوستِ خانوم پیامی نمی‌ذارم. دوم این‌که با معاند و برانداز و تفرقه‌افکن که دل و قلوه نمی‌دن! :) درسته شنیدید و خوندید مباحثه و رفع شبهه، اما با عرض معذرت ظاهرا کامل نخوندید که شرایط و آدابی داره! یکی از مهم‌ترین بخش‌های سواد رسانه اینه که بدونید کارِ ما قانع کردنِ اکانت‌های مجازی نیست! حضرتِ آقا اگر تأکید به جهادِ تبیین دارن، منظورشون برای عمومِ مردم هست! لطفا برید و سخنرانی‌ها رو کامل مرور کنید. جهاد تبیین باید برای مردم صورت بگیره نه اکانت‌های مجازی! ما عمر و وقتِ باارزشمون رو چرا باید برای اکانت‌های معلوم‌الحالِ مجازی بذاریم؟! همسرم در مرورهای وبلاگی ببینه ضربتی زدن، ضربتی می‌زنه که نوش کنن و این مصداقِ همون اشّداء علی الکفّاره. اگه تبیینی هست مردم رو در اتوبوس، صفِ نونوایی، مطب دکتر، بانک، تاکسی و ... می‌بینید! بسم الله! پس همه‌جانبه به مسائل نگاه کنیم، نه تک‌بعدی! اگه دین و رهبری برای شما فقط در اخلاق و مهربانی خلاصه می‌شه، دلیل نمی‌شه شما درست بگین! نه! پیامبری که در فتحِ مکه عفوِ عمومی اعلام کردن و حتی اونایی که اذیتشون کرده بودن رو بخشیدن، تو همون فتح چند نفر رو نبخشیدن و به اشدّ مجازات تنبیه کردن که حتی چهار زن در اون تعداد بودن که بنا به روایتی اینها رو از دیوار کعبه آویختند! شما این پیامبر و لابد دیگه دوست ندارید(!) پیامبر و امام که دلبخواهِ من و شما نیست! که اگه بود من و شما پیامبر و امام می‌شدیم :) وقتی نیستیم، یعنی قدرتِ همه‌جانبه بودن و چندبعدی بودن نداریم! 

سوم این‌که بزرگواران! همسرم در پاسخگویی به بانوان که نمی‌تونه راحت باشه که جدیت و وقارِ کلامیش و برداشت به غرور کردین :) که اگر باشه هم من به این مردِ مغرور افتخار می‌کنم :) کلا هم فضای کلامیِ مجازی چون احساسات و زبانِ بدن نداره، خیلی نمود نداره، این رو باید درک کرد. به خدا آقای ما جدیه ولی مهربون :) مغرور نیست :(

چهارم این‌که خیلی‌هاتون همیشه می‌گید چرا نظرات باز نیست؟ اگر باز باشه پس خیلی به مشکل می‌خورید :) ما ده سال بلاگفا بودیم با نظرات باز :) همسرم رک... قاطع... صریح... وَ بی‌رودربایستی پاسخ می‌ده. محتوانگره تا ارتباط‌گرا. یعنی من برام مهمه که فقط با همون دو_سه نفر که دوستم هستن در ارتباط باشم و ارتباط‌گرام یا نهایتا فقط در وبلاگِ آقایونِ محترم ممکنه پیام بذارم که بهشون شناخت دارم که تا حالا پیش نیومده و فقط می‌خونمشون و لذت می‌برم، اما همسرم محتوا براش مهم‌تره. سرِ محتوا هم نگاه نمی‌کنه بلاگر دوستشه، استادشه، موردِ وثوقشه یا نه، صرفِ محتوا پیام می‌ذاره. حالا این محتوا ممکنه خلافِ دلخواهِ شما باشه. این‌که شما ناراحت شدید خب چند معنی داره؛ دوست ندارید نقد بشید... دوست ندارید جز تحسین بشنوید... دوست ندارید زیرِ سؤال برید... وَ کلی پیش‌فرض‌های دیگه! من یکی نتیجه می‌گیرم به نفعِ خودتونه که نظراتِ بیانِ ما باز نیست :) 

پنجم پرسیده بودید فرقِ تجمل‌گرایی با زیبایی‌دوستی چیه؟ وَ چقدر سؤالِ مفید و قشنگی پرسیدید :) این‌که آدم به پیام‌های پرمحتوا برسه حالِ خوبی داره. یعنی هنوز آدم‌هایی هستن که کنارشون می‌شه رشد کرد و به تفکر رسید. که حقیقتا همین حلقۀ دوستان‌مون در بیان واقعا باعث افتخارن و آدم کنارشون رشد می‌کنه. من از دزیرۀ عزیزم دغدغه‌مندی و مسؤولیت‌پذیری عینِ سرشلوغی با یه بچۀ کوچیک یاد می‌گیرم... از فاطمۀ عزیزم تلاش و جهاد و خستگی‌ناپذیری یاد می‌گیرم... از برادرم آقای مرآت والاییِ اندیشه و زیبا سخن گفتن حتی وقتی موضوعات تلخه رو یاد می‌گیرم... از برادرم آقای سرباز خلوص و سادگی و صمیمیتِ گم‌شده در حوزۀ سکولارِ امروز رو یاد می‌گیرم با انبوهی از دغدغه‌مندی... از برادرم آقای شنگول‌العلما پای قرآن تربیت شدن یاد می‌گیرم... رشد! رشد! ما کنارِ هم باید رشد کنیم... و اگرنه وقتمون هدر می‌شه... وَ مگه چقدر وقت باقی مونده که هدرش بدیم؟! 

تجمل‌گرایی یه چیز عرفیه، زیبایی‌شناسی یه مسألۀ فطری. عمقِ فرمایشات امام خامنه‌ای، مشخصا مرتبط بود با اقتصاد. یعنی چه وقتی دربارۀ دولت و وظایفش صحبت فرمودن، چه وقتی دربارۀ وظایفِ بر دوشِ ما؛ همه ناظر به مسألۀ مهم اقتصاد بود. بنابراین تجمل‌گرایی هم اون بخشش مهمه که پولی و مالی می‌شه. موقع خرید باید دید ضروت و نیاز چه رتبه‌ای داره، آیا واقعا کارکردی حقیقی در اون وسیله یا موردی که می‌خوایم بخریم پیدا می‌شه یا نه، الکی و کلاه شرعی برای این‌که بخریمش یه کارکردی من‌درآوردی براش می‌سازیم! از طرفی چیزی که می‌خریم جایگزینِ قیمت‌مناسب‌تر داره یا نه، خب اگه داره اون و بخریم. ایرانی بودنش هم که مهمه و در فرمایشات آقا بود. شاگردبنّا هم همیشه یه راهکارِ سخت به من می‌ده که وقتِ خرید قشنگ مچم و می‌گیره :( می‌گه ببین پشتِ سرِ چیزی که می‌خری چند تا آه بلند می‌شه... ببین می‌ارزه یا نه... :(

اونایی که واقعا از اقتصاد می‌نالن و بحثشون واقعا جیبِ مردمه و عنادی با نظام ندارن؛ بسم الله! آقا راهکار دادن؛ اسراف نکنیم! ایرانی بخریم! تجمل‌گرایی رو متوقف کنیم! دعواهای سیاسی رو کنار بذاریم! امیدآفرینی کنیم! 

سرِ همین تجمل‌گرایی یه چیزی یادم اومد بگم؛ مثلا الآن که عیده و طبقِ رسوم بزرگترا به کوچیکترا عیدی می‌دن، من دیدم که خیلی‌ها چون فلانی این‌قدر به بچه‌ها عیدی داده، اونم به سختی و بدبختی از نونِ زن و بچه‌ش زده که همون‌قدر یا بیشتر عیدی بده که دیگران پشتش حرف در نیارن! همین میشه مسابقۀ تجمل‌گرایی! اون عیدی یه رسمِ حسنه است، خب خیلی‌ها جایگزین کادو می‌گیرن کارِ فرهنگی کنن، اینم خوبه. اما ما همیشه همون پول رو عیدی میدیم و همیشه از لای قرآن. طبقِ سنت و رسم. چون این سنت‌ها که من‌درآوردی نیست، هر کدوم یه پشتوانۀ فکری داره. مثلِ اون ماهی گلیِ سر سفره که براش کمپین می‌زنن نگیرید و فلان! شما این همه سگ و گربه رو تو خونه اسیرِ دستِ خودتون کردین، حالا به ماهیِ گلیِ سنت و رسومِ ملی‌مون که رسید آسمون تپید؟! ماهی نماد داره در رسمِ ایرانی. یه حیوونِ از راه رسیده نیست که از سرِ خوشگلی بذاریم سرِ سفره! یا سبزه رو چند ساله دارن تبلیغ می‌کنن این‌قدر گندم و عدس اسراف نکنین! عزیزم شما همیشه این‌قدر مراقبِ اسرافی؟! یا به رسومِ مذهبی و ملی که می‌رسی یادت میاد؟! اون سبزه المانه! نماده! پشتش فکرِ یه ملت خوابیده و تمدنش... رسمِ اجدادِ منه... رسمِ درستِ اجدادِ منه... اگه تعصبشون بود بله! کنارش می‌ذاشتم. اگه نادرستشون بود بله! کنارشون می‌ذاشتم! درسته پشتوانۀ مذهبی نداره، اما حرام نیست، محلی از اشکال نداره. حتی می‌تونیم رنگ و بوی مذهبی هم بهش بدیم :) این رسومِ زیبا که تماما دعوت به زندگی و پویایی و فکر و عشق و محبته رو چرا کنار بذارم؟! چون چند تا کوتاه‌فکر که بینِ تولدِ کوروش و جشنِ کریسمس سرگیجه گرفتن خوششون نمیاد و تز دادن؟! اگه روزی هم قرار باشه اینا رو کنار بذاریم، قطعا اون روز فقط دلیلش فرمانِ حضرتِ آقاست. از این‌که بی‌فکر مطیعِ حضرتِ آقاییم هم بدتون میاد؟! خب بیاد :) ما چشم‌بسته مطیعِ امرِ آقاییم :) عیدی پول دادن از لای قرآن، یعنی حواست باشه روزی‌رسانِ امسالتم مثلِ هر سال خداست... یعنی رزق خواستی باید بیای پای همین کتاب... پای همین آیات... عزت خواستی و استقلال و نخواستی دستت پیشِ کسی دراز شه، باید دستت و دراز کنی پیشِ خدای این کتاب... واسط هم بزرگترها... قیّم‌ها... ریش‌سفیدها... ولی نعمت‌ها... 

شاگردبنّا قبل از اومدنِ فامیل 200 هزار تومن رو از بانک 5 هزار تومنیِ نو گرفت و با وضو و صلوات گذاشت لای قرآن. به همۀ بچه‌های فامیل نفری 5 هزار تومن از لای قرآن عیدی داد... قشنگ قرآن و می‌بوسید و جلوی خودشون باز می‌کرد و از بین صفحاتش عیدی می‌داد و می‌خوند اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبَادِهِ... یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ... وَهُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ... بله! بزرگترا تو مسابقۀ تجمل بودن و به اشاره یا حرف به رخ می‌کشیدن که کی دیگه تو این زمونه 5 تومن عیدی می‌ده(!) اما این بچه‌ها بودن که از اون 5 تومنه بیشتر از تراول‌های توی جیب ذوق کردن و از سر و کولِ عمو و دایی و شوهرخاله‌شون بالا رفتن که ببوسنش :) 

فکر کنم تقریبا جامع جواب دادم سؤالا رو. کم و کاستی‌ها رو ببخشید. برم که یحیی پدرش و خسته کرد :)