ایدۀ این پست مالِ خودم نیست. مالِ خانوممه. از لحظه‌ای که به هم مَحرم شدیم، تا به الآن، جز یک بار که فکر کرده بود دزد اومده و ترسیده بود، من و با صدا زدن یا تکون دادن از خواب بیدار نکرده. همیشه آلارمِ بیداریِ من از سمت همسرم؛ ماچِ پر مِهر ایشون بوده :)

اولین باری که این کار و کرد نمی‌دونم چه جوری وصف کنم؟! اول تعجب کردم! چون پنج دقیقۀ مدام ماچ می‌کرد تا بیدار شم و من تا لود شدم و خیالش راحت شد بیدار شدم، گفت وقتِ ورزش و صبحونه است آقا و رفت. ینی این‌قدر براش این مسأله طبیعی بود که بعدا پرسیدم فهمیدم اونم از مادرش این کارِ قشنگ و یاد گرفته و چون روال زندگی‌شونه براش طبیعیه. ینی ده دقه تو جام فقط از تعجب مونده بودم! بعد یکم خجالت کشیدم! چون آخرین باری که یکی با ماچ بیدارم کرده بود احتمالا کلاس اول ابتدایی بودم و مادرم با قربون صدقه اونم، نه ماچِ خالی، بیدارم کرده! و خب الآن که خرس گنده شدم یکم خجالتم شد! ولی بعدش فقط حس کیف بود :))))) حتی یه وقتایی بیدار می‌شم ولی ادای خواب و درمیارم که به ماچاش ادامه بده :))))

به مرور که از پنجرۀ عقل تونستم به این ماجرا نگاه کنم و کیفِ اولیه تبدیل به روالِ عادی شد، متوجه شدم با حالِ خوش بیدار شدنم، رو حالِ خوشِ ادامۀ زندگیِ من تأثیرِ خاصی داره. سرِ کار، تو دانشگاه، تو کوچه و خیابون و هزار جور مسأله‌ای که با جامعه دارم و حتی در مشکلات عمیق‌تر و بحرانی، همون ماچه؛ پمپاژِ انرژیِ کل روزم بوده.

خب منم این اخلاق پسندیده رو یاد گرفتم و بعد از مدتی منم خانومم و فقط با ماچ بیدار می‌کردم. چه صبح می‌خواستم از خواب بیدارش کنم، چه مثلا می‌رسیدم خونه پای درس خوابش برده بود، چه هر وقت دیگه (به استثنای در حضورِ دیگران وقتی جایی مهمانیم یا در سفریم، که با محبتِ کلامی بیدارش می‌کنم) بدون حتی یک بار صدا زدن، در سکوت و ماچ ِ مدام تا بیدار شه. و به تجربه دیدم این روی خانومم با وجودی که روالِ زندگیِ عادیش بوده خونۀ پدرش، ولی بازم چقققققدر مؤثر و سازندۀ یک روزِ باکیفیته که ثمره‌ش به خودم برمی‌گرده.

این محبت ِ غیرکلامی تا لحظۀ مرگ شاملِ دخترم هم خواهد شد، و در مورد پسرم احتمالا یکی_دو سال دیگه ادامه بدم فقط، می‌گم احتمالا چون در مورد پسرا خیلی سن، مطلق نیست، باید دقت کرد کی ممیزی می‌شن دیگه و باید مراعات کرد. الزامات جامعۀ الآن سن بلوغ رو جابجا کرده و گاهی در سن کوچیک، پسر و دختر به بلوغ فکری زودرس می‌رسن، لذا باید دید کی ممیزی می‌شه که محبت ناکارآمدی که مانع مرد بار اومدنش می‌شه رو کم‌رنگ و به مرور حذف کرد. 

 

 

حرفِ دل: من خیلی برام مهمه که تفکر من و جهانی بخونید، ینی همین یه کارِ ساده فقط محدود به همسر و دخترِ آدم نمی‌شه که آدم یه روز حال داشت این کار و بکنه و فرداش که مثلا با زنش قهر بود، این کار و نکنه! نه! وقتی جهانی نگاه کنیم، به قولِ بعضیا کارمایی(!) و به قولِ بعضیا اثرِ پروانه‌ای(!) می‌شه (علامتِ استهزا می‌ذارم چون واقعا مسخره است! این کلمات و اصطلاحات مال یه قرنِ اخیره، اون وقت 1400 سال پیش خدا گفته هرکی یه ذره خیر برسونه، به خودش برمی‌گرده، یه ذره شر برسونه به خودش برمی‌گرده، اینا برای علیل نشون دادنِ اسلام و قدیمی بودنش و ادای روشن‌فکرا رو درآوردن زیرِ بارش نمی‌رن! مثِ دانشگاهه که تا می‌گی ملاصدرا و فارابی و امام صادق ع و امام باقر ع می‌گن نه نه! اینا قدیمی‌ان و دیگه غیرقابل قبول ولی خودشون قال السقراط و قال الفروید و قال البیکن ان!... جماعتِ عقده‌ای! فقط همین و بس!) و دیگه قراره یه جریان ِ بزرگ از یه کارِ کوچیک از دلِ خونۀ من تااااااا تمومِ تمدنِ جهانی رو در بربگیره. همسرِ من با حالِ خوب از خواب بیدار شه، با حالِ خوب بچۀ من و اون روز سر و سامون بده، بچۀ من این‌قدر تو خونه حالش خوبه که تو مدرسه بهترین عملکرد و داره و حالِ خوبش به دوستاش و معلمش می‌رسه، از اونا به افرادِ دیگه، بعد فکر کنین همۀ افرادِ جامعه هر روز با حالِ خوب بیدار شن، صبر زیاد داشته باشن، کنترلِ خشم داشته باشن، اهل حلم و گذشت باشن، بعد یه اتوبوسِ کوچولو رو تصور کنین چه بهشتی شه، بعد همین‌جور بزرگ و بزرگ‌تر کنین دایره رو تا اون تمدنِ مهدوی که همه وصف‌ش و حداقل شنیدیم... و یه نمونه‌ش و اربعینی‌ها دیدن که وقتی محیطی باشه که در اون حالِ همۀ آدما خوبه میزان انسانیت و اخلاق‌های انسانی خودبخود چقدر زیاد می‌شه... لذا این چرخه رو به چشمِ وظیفه نگاه کنیم، و وظیفه در قهر و دعوا و دلخوری و خستگی و تنش کنار گذاشته نمی‌شه! اعتراف و اقرار می‌کنم در انجام وظیفه ما مردها به گرد پای خانم‌ها هم نمی‌رسیم! حتی در قهر هم برامون شام و ناهار می‌پزن، در قهر هم به خونه و زندگیِ ما رسیدگی می‌کنن، در قهر هم بچه‌های ما رو سر و سامون می‌دن، و صادقانه‌ش اینه نمی‌شه گفت خونه و بچه‌های خودشون هم هست! چون اون‌جوری ما بیشتر زیر سؤال می‌ریم! چون خونه و بچۀ ما هم هست ولی ما وقتی قهر می‌کنیم وظایف‌مون و انجام نمی‌دیم(!)

خلاصه که به این پست و خیلی پستای دیگه‌م عشقولانه نگاه نکنین(!)، من اصولا اهل پستای عاشقونه نیستم و خوشمم نمیاد! اهل پستایی هستم که از دلِ کارای کوچیک، می‌شه تمدنِ جهانی رو ساخت! وگرنه عشقِ بین من و خانومم به چه دردِ مخاطبم می‌خوره؟! به قولِ خانومم: این‌که بنویسم چه رنگی رو روی موی همسرم دوست دارم ببینم، کدوم رخنۀ دنیا رو پُر می‌کنه؟! :)

 

علی ع علی ع