ما اهلِ شلوغی هستیم؛

اهلِ سفره‌هایی که دست‌های بی‌شمار از آن خوشه می‌چینند؛

اهلِ گروه؛ تیم؛ دورهمی؛

ما اهلِ بچه‌های زیادیم... قبل‌تر از آن‌که امام خامنه‌ای (خداوند از عمرِ ناقابلِ من بستاند و به عمرِ باعزّتِ ایشان بیافزاید) امر کنند حتی؛

دل‌مان دوجین بچه‌ می‌خواهد؛

قد و نیم‌قد؛

دختر و پسر؛

شیطون و بلا :)

ثروتمند نیستیم؛ 

حتی متوسطِ معمولی هم نیستیم؛ 

راست‌ش اصلا به میزان درآمد و تناسبِ دخل و خرج اعتقادی نداریم؛ 

راست‌ش عمیقا و عمیقا و عمیقا ایمان داریم که

هر آن کس که دندان دهد... نان دهد! 

راست‌ش نِق‌های منطقی و غیرمنطقیِ دین‌دار و دین‌ندار هم تا به حالا نتوانسته ذره‌ای ایمانِ ما را به این مسأله سست کند!

راست‌ش همیشه از ابتدای ازدواج، دنبالِ دوجین بچه داشتن بودیم...

اما...

تقدیر ما را دیر به هم رساند... 

دیر ما را عاشق کرد...

و حالا علمِ دکترها فکر می‌کند دیگر کار از کار گذشته...

گرچه ما هنوووووز

سخخخخخخخت

ایمان داریم 

خدای قدرتمندتر از ناوهای آمریکا :)

همان خدایی‌ست که به

«وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا» ی زکریا

وَ «هذا بَعْلی‏ شَیْخاً» ِ ساره

بشارتِ فرزند داد...

وَ چه فرزندانی :)

.

.

.

خواستم توصیۀ جدی کنم؛

زودتر عاشق شوید!

زودتر معشوق شوید!

میوه‌هایی که دست‌مان به بلندای آنها نمی‌رسد

لذیذترند...

 

 

 

 

|| الهی! رضاً برضاک... تسلیماً لأمرک... صَبراً عَلى‏ قَضائِک... ||