چون هر دو به قرآنِ شخصی‌مون عُلقه داریم، قرآنِ خریدِ عقد این وسط غریب مونده بود. همون اوّلِ کار یه قرارمداری گذاشتیم با هم؛ که من هر روز (دقیقا هر روز، حتی اگر قهر باشیم و از هم دلخور، این هر روز محاله بشه فردا یا بعدا!) خرجی بذارم لای قرآن و قبل‌ش یه صفحه رو بخونم و یادداشت کنم و نفرِ بعدی که خرجی رو برمی‌داره صفحۀ بعد تا قرآن ختم شه. 

یعنی قرآن رو گذاشتیم روی میزِ گلدونِ کنارِ درِ اتاقِ دوتایی‌مون، 

یه دفترچه کوچولو قدِّ کفِ دست گذاشتیم کنارش، 

با یه خودکار، 

از بای بسم‌ اللهِ اوّلِ قرآن شروع کردیم به خوندن، 

ینی می‌خواستم خرجی بذارم اوّل صفحۀ اوّل رو می‌خوندم (وقت بود با معنی، نبود بی‌معنی)، خرجی رو می‌ذاشتم همون صفحه، روی برگه یادداشت می‌کردم شماره صفحه رو، 

نفر بعدی که می‌یومد خرجی رو برداره؛ اوّل صفحه بعد رو می‌خوند، یادداشت می‌کرد، بعد خرجی رو برمی‌داشت. 

این‌جوری چند تا فایده با هم داره:

  • اون پولِ در چرخه برکت می‌گیره، 
  • قرآن غریب نمی‌مونه، 
  • ما همیشه وضو باید بگیریم و این خودش نوره، 
  • عزّتِ خانمِ خونه حفظ می‌شه... ابدا و اصلا دوست ندارم خودِ خانمِ خونه بگه خرجی بده، ابدا ابدا ابدا! اون زن خونه‌دار باشه یا شاغل، وظیفۀ مرده که خرجی بده، اون زن این‌قدر عزّت داره و احترام که شأن‌ش باید حفظ بشه و حتی یک بار هم به شوهرش برای پول درخواستی نکنه، یا دست دراز نکنه از شوهرش پول بگیره، عزّتمند و شرافتمندانه از لای قرآن پول برمی‌داره... منافاتی با قناعت و داشتن و نداشتن نداره ها! وقتی داریم تراول پنجاهی می‌ذاریم هر روز، نفرِ بعدی که برمی‌داره می‌بینه هنوز خرجی داره اون مقدارِ جدید رو پس‌انداز می‌کنه یا اصلا آتیشش می‌زنه، روزی هم که نداریم هزار تومانی می‌ذاریم و نفرِ بعدی همون رو برمی‌داره یا واقعا با همون گره‌ای باز میشه یا میندازه صدقه، می‌خوام بگم داشتن/نداشتن بهانۀ خوبی نیست برای عزّت و احترام رو از بین بردن... نگین هم خانم‌ها صادق نیستن و هر روز پنجاهی بدیم پس‌انداز نمی‌کنن یا قدرناشناس‌ن و اون هزار تومنی رو می‌زنن تو سرمون! نه! من دارم از سبکِ زندگی‌ای حرف می‌زنم که اصل و اساس‌ش بر صداقت و مداراست... ینی ضلعِ سومِ مثلثِ زندگی زن و مرد؛ خداست. 
  • همه یادمون می‌مونه روزی‌دهنده خداست... ما داریم از خدا روزی می‌گیریم... نه از شوهر... نه از بابا... نه از کسِ دیگه...
  • یه جور تفأل زدن هم محسوب می‌شه... بارها شده صفحه قرآنی که خوندیم راه‌گشای اون روزمون بوده و خیلی جالب متناسب دراومده...

بعد از عیال‌وار شدن که باید خرجیِ بچه‌ها هم داده شه و استقلال و عزّتمند تربیت شدنِ اونها هم مهمه و همین‌طور تزریقِ حسِّ با خانواده بودن و همه مثلِ هم بودن، دیدیم خرجی‌ها رو باید سوا کرد، ترتیبِ ختمِ قرآن رو به‌هم نزدیم، اما خرجیِ خانمِ خونه که همیشه بیشتر از بچه‌ها باید باشه (باید ها! ینی اگر روزی نداشتیم و خرجیِ خانم هزار تومان بود، برای بچه‌ها حتما پونصد گذاشته می‌شد، که به قولِ خودشون می‌نداختن صدقه که خدا زیادش کنه و فرداش خرجیِ بیشتری لای قرآن داشته باشن (تزریقِ اعتقاد به صدقه و انفاق خیلی نامحسوس و غیرمستقیم :) ولی باید تا ابد تو ذهن‌شون بمونه که حقِ مادرشون از اونها بیشتره... همیشه و در هر لحظه!) رو می‌ذاشتم اوّلِ سورۀ نساء، خرجیِ دخترِ خونه اوّلِ سورۀ نور و خرجیِ پسرِ خونه اوّلِ سورۀ مؤمنون. 

در موردِ بچه‌ها چند تا نکته رو رعایت می‌کنیم: پول توجیبی‌شون تحتِ هیچ شرایطی و هیچ روزی قطع نمی‌شه، حتی اگر کارِ بدی کرده باشن و مراحلِ تنبیه رو بگذرونن، حتی اگر قهر باشیم، هم نباید حرمتِ قرآن که واسطۀ خرجی دادنه بشکنه، هم کلا دوست ندارم پول اهرمِ تربیتی باشه! 

غیر از هر کس که می‌تونه برای خودش قلک داشته باشه، یه قلکِ گندۀ خونواده داریم که هرکی هر زمان عشقش کشید و پولِ زیادی داشت و خواست برای اهدافِ خانوادگی‌مون ذخیره کنه می‌ندازه تو اون قلک. اهدافِ خونوادگی از قبل معلوم شده و این‌جوری نیست که زود و بعد از 2-3 سال شکسته شه، نه! یه بانکِ سیاره بلندمدته مثلا برای خونۀ بزرگ خریدن... یا یه مسألۀ مربوط به همه‌مون (چون به بانک و پول در بانک گذاشتن هیییییییییچ اعتقادی نداریم تا زمانی که امام زمان ظهور کنن و بانک‌داری اسلامی بشه! ینی حتی وام هم نمی‌گیریم. ابدا!)

خرجیِ فرزندِ دختر رو بیشتر می‌ذارم؛ ینی خرجیِ دخترِ خونه همیشه کمتر از خرجیِ مادرِ خونه است و همیشه بیشتر از خرجیِ پسرِ خونه. برای این مورد راستش بنیانِ دینی ندارم، تفکّرِ خودمه، لذا می‌تونه درست باشه، می‌تونه غلط باشه، که هر زمان بفهمم طبقِ مبانیِ دینی غلطه حتما تغییرش می‌دم، ولی فعلا چیزی مبنی بر غلط بودن‌ش نخوندم تو دین یا پیدا نکردم. یه مدت هم سرچ کردم ولی می‌گم خطر و خطایی ندیدم. برای بچه‌ها هم این‌طور توضیح دادم که پسرها مردهای آینده‌اند، باید بلد باشن کمِ خودشون رو زیاد کنن، وَ باید بدونن خودشون هستن که باید هزار تومنشون و دو هزار تومن کنن، اما دخترها که زنان و مادرانِ آینده‌اند، عزّت و شرافت‌شون این‌قدر مهمه که نباید هرگز کمبودِ مالی داشته باشن یا به زبون بیارن یا دست دراز کنن که مردی از محارم به اونها خرجی بده، شاغل باشن یا خونه‌دار وظیفۀ مردِ مَحرم‌شونه که خرجی‌ش رو بده. ینی قشنگ جا انداختم که وظیفۀ ما مردهاست که ناموس‌مون رو در نهایتِ عزّت و شرافت و احترام حفظ کنیم. ابدا هم زن و مرد یکسان نیستن! مردا که نمیتونن بزان! یا هر ماه کلی خون ازشون نمیره و دردی نمیکشن! زن ریحانه است! گُله! دقیقا باید مثلِ یک گل ازش مراقبت شه. باید از نظرِ مادی و معنوی تا جایی که مرد توان داره غنی باشه. این بایده و وظیفۀ همۀ مردانِ مَحرمِ خانم‌ها. تأکید می‌کنم در زندگیِ اسلامی داشتن/نداشتن مهم نیست، چون تو چنین زندگی‌ای همه هم‌دیگر رو درک می‌کنن و اصلِ مدارا و صداقت در جریانه. 

همین دیگه. یه پستِ خانوادگی هوس کردم بذارم :)

 

 

 

 

بعدانوشت: 

آره! یه روزایی هم شده صفرِ صفر بودیم... لای هیچ صفه قرآنی رزقی نبوده که بذاریم و کسی برداره... تو اون روزا به قرآن پناه بردیم... سهمِ صفحه رو می‌خوندیم... به خدای قرآن پناه می‌بردیم که ما رو به کسی واگذار نکنه... که خودش هوامون و داشته باشه... این روزام حتی برکت داره... چون مردِ خونه شرمنده نمی‌شه... چون همۀ خونواده باور دارن رزق، دستِ خداست... می‌رسونه... کم و زیاد بالاخره می‌رسونه... مردِ خونه نمی‌شکنه چون کسی نمیاد بگه پول بده... چون اصلا هیچ‌کس دست‌ش و پیش کسی دراز نمی‌کنه... تو این روزا پناه‌مون همون قرآنه :)