سلامٌ علیکم و رحمه الله و برکاته
خانمها/آقایان! خوش آمدید!
نمیدانم سفرِ مجازی مگر جای دل بستن دارد که بگویم الهی مقبول افتد... اما؛ الهی زیارتهای مجازیمان مقبول افتد.
غرض از این جلسۀ توجیهی در ابتدای تمامِ کاروانهایی که من تا به حال با آنها سفر کردم؛ تبیینِ یک مسألۀ مهم است:
فرض کنید قرار است به دیدارِ مادرتان بروید. مادرتان است دیگر! شما با او راحتید. خیلی هم عالی! هرچه دوست دارید به تن کنید و هرچه دوست دارید با خود همراه کنید. خواستید لیلیکنان و مست و ملنگ خودتان را به مادرتان برسانید، خواستید هم جنتلمن و با یک دستهگل و یک لباسِ رسمی.
حالا فرض کنید مادرتان برای آب و هوا عوض کردن به خانۀ یکی از دوستانش رفته... یا خانۀ یکی از اقوام... یا چه میدانم؛ خانۀ دامادی، عروسی، کسی. شما هم قرار است به دیدارش بروید. اینجا دیگر فرق میکند! درست است مادرتان است و شما با او راحتید و خیلی هم عالی! اما برای دیدارِ مادرتان باید به منزلِ کسِ دیگری بروید! دیگر لیلیکنان و مست و ملنگ نمیشود رفت! حتی گاهی اوقات جنتلمن و با یک دستهگل و یک لباسِ رسمی هم نمیشود آداب را به جا آورد! باید فرهنگِ آن منزل و اهلش را اول بسنجی و بعد طبقِ پسندِ همان بپوشی و رفتار کنی.
دقت کنیم؛
فرهنگ!
در دیکشنری معنای آن آمده است: یک مفهومِ گسترده شاملِ ارزشهای اجتماعی و هنجارهای موجود در جوامع بشری و همچنین دانش، باورها، هنرها، قوانین، آداب و رسوم، تواناییها و عادتهای افراد در این گروههاست.
پس رعایتِ یک چیزهایی؛ سخت گرفتن به زائر نیست! باید و نبایدِ و رئیسبازی درآوردن نیست! لج و لجبازی نیست! انتقامِ شخصی نیست!
بلکه احترام به طرفِ مقابل است... چه فرد باشد، چه جامعه!
(این بحث بماند که ناهنجاریهای اجتماعی را میشود از دلِ همین باز کرد و به جاهای بسیار مسکوتی رسید...)
برای راحت تصور کردنِ موضوع؛ بگردید یکی از رسومِ خانوادگی خود را توی ذهنتان بیاورید. من مثال نمیآورم که هرکس دقیق روی مسألهای زوم کند که واقعا در خانوادهشان یک رسم است و اگر کسی آن رسم را رعایت نکرد موجبِ دلخوری و کدورت میشود.
(کمی کمک کنم؛ مثلا خانوادۀ شما رسم دارد در عزای عزیزی تا یک سال صبر کند و مراسمِ شادیای برگزار نشود، مثلا رسم دارید تمامِ دخترها قبل از 20 سالگی ازدواج کنند، مثلا رسم دارید سرِ سفره حتما باید مردِ خانه بالای سفره بنشیند، ...)
(ابدا درست و غلط بودنِ رسوم مدّ نظر نیست! ابدا! به رسم بودنِ آن فقط توجه کنید و اینکه سهوا یا عمدا اگر زیرِ پا گذاشته شود، منجر به کدورت خواهد شد)
خب! حالا بهتر میشود جلسه را ادامه داد!
در سفرِ اربعین، ما داریم از کشورِ خودمان به کشورِ دیگری وارد میشویم. یعنی از جغرافیایی به جغرافیای دیگر، از زبانی به زبانِ دیگر، از نژادی به نژادِ دیگر، و بالاخره از فرهنگی به فرهنگِ دیگر.
نه اجبار، نه قانون، نه مدیرِ کاروان، نه هیچکسِ دیگر حکم نمیکند فرهنگِ آن دیار و مردمانش باید رعایت شود، نه! اینجا فقط بحث؛ بحثِ انسانیت و شرافت و ادب است.
ادب حکم میکند بابِ دلِ میزبان باشیم. همین :)
کمی سیاسی و امنیتیاش بکنم؟
صلاحِ
امّتِ
اسلامی؛
حکم
میکند
بابِ
دلِ
میزبان باشیم!
(اینجا کمی سخت میشود... کسی به امّتِ اسلامی معتقد باشد، این امر برایش حکمِ وظیفه و تکلیف را دارد!)
سختترش بکنیم؟
شما کِشِشَش را دارید :) میدانم.
پس دقت کنیم ما به یک زیارتِ معمولی نمیرویم! شاید شاید دوزِ این مسائل کمتر میشد و کمتر به چشم میآمد اگر هر زمانی غیر از زمانِ اربعین زائرِ حرمهای عراق میشدیم! اما اربعینرفتهها میدانند؛ کللللللی لنزِ دوربین کفِ آن جاده خوابیده! از العالم و العربیه و الجزیره بگیر تااااااا BBC و ایران اینترنشنال و هر دوربینی که فکر کنی!
سؤال: چرا؟!
چرا دشمنی که این تصاویرِ باشکوهِ زیارتِ اربعین را ابدا پوششِ خبری نمیدهد و کتمان میکند هم لحظه به لحظه در جریانِ این رستخیزِ عظیم است؟!
بله! درست به همان دلیل که در ذهنِ شما هم آمد! پس باید خیلی مراقب بود و آتو دستِ دشمن نداد!
اینکه من با امام حسین (علیه السلام) راحتم و امام حسین (علیه السلام) مرامش با شما فرق دارد و مثلِ شما گیر نیست و در خیمهاش همهجور آدمی را راه میدهد و ارتباطِ شخصیِ من و امام حسین (علیه السلام) به شما ربطی ندارد؛ قبول!
گرچه همیشه گفتهام و میگویم باید دید امامِ حسینِ (علیه السلام) هرکس چقدر شبیهِ امام حسینِ (علیه السلام) واقعیِ حقیقی است(!) اما فیالحال این حرفها؛ قبول!
دلیلِ لیستِ بایدها و نبایدها هم گفته شد. دیگر شما میدانی و وجدانت و امام حسینت...
وَ اما چند موردی که نیاز به رعایت در مدتِ حضورمان در عراق دارد و به خاطرم میآید، از این قرار است:
1- عراقیها به نمازِ اولِ وقت حساساند! حساس ها! یعنی صدای اذان که بیاید همه باید بلند شوند و نماز بخوانند! پس بهتر است جهتِ همان مواردی که گفته شد... کاهلنمازی اتفاق نیفتد... امام حسینِ (علیه السلام) روایات و احادیث هم بسیار نماز را دوست داشته....... اِنّی اُحبّ الصلاة.... مهلت گرفتن و به تأخیر انداختنِ جنگ به خاطرِ نماز و عبادتِ شبانه... نمازِ ظهرِ عاشورا...
2- عراقیها در ایامِ عزای سیدالشهدا علیه السلام (مابقیِ عزاهای مذهبی عراق نبودم و نمیدانم) همهشان فقط مشکی میپوشند! حتی بچههای کوچکشان و نوزادانشان! وَ به شدت روی رنگِ شاد و جیغ پوشیدن در این ایام حساسند!
(در این همه سال سفر این را به عینه دیدم که چون بچههایشان را از بچگی نوکرِ ارباب بار میآورند این همه خوب نوکری کردن را بلدند... قصدِ توهین و بیحرمتی ندارم، اما حقیقتا در ایامِ شهادتِ امام رضا جان، خدامِ مشهدی یا غیرمشهدی به گردِ پای عراقیها هم نمیرسند... من فکر میکنم این معنایِ تامِ مهماننوازی و خلوص؛ تأثیرِ همان رنگِ عزایی است که با اعتقاد تنِ بچههایشان میکنند و اینجا در ایران پدر و مادرهای مذهبی هم گاهی میترسند رنگِ مشکی در روحیۀ بچهشان اثرِ منفی داشته باشد(!) من که شرط کردم بچهمان به دنیا آمد در هر زمانی و هر ماهی و مناسبتی که بود؛ اول سربندِ مشکیِ یا حسین علیه السلام را به پیشانیاش ببندیم و اگر ماهِ عزای اهلِ بیت هم بود، سفت و محکم و با عقیده لباسِ مشکی تنش کنیم و هرکه هرچقدر هم دلش خواست بیاید و حرف بزند!)
3- عراقیها از خندۀ بلند و پرصدای زنان و دختران خوششان نمیآید!
4- عراقیها روی ارتباطِ نامحرم حساساند! کلا هم اگر خانوادگی سفر کرده باشید حتما دیدهاید که سالنهایی که برای اسکان به شما میدهند را جدا میکنند: مردانه و زنانه! خیلی هم روی این مسأله غیرت دارند! پسرخالمه، دخترعمومه هم توی کتشان نمیرود!
5- گرچه حجابِ دخترانِ جوانشان؛ حجابِ دیکتهشدۀ مدرنِ غرب است و موها را مانندِ کوهانِ شتر بالا و قلمبه میبندند، وَ اغلب لبریزِ آرایشاند و پوششِ زرق و ورقیِ جلبِ توجهکنندهای دارند، اما به حسابِ خودشان جز گردیِ صورت و دستها تا مچ دیده نمیشود و متقابلا هم از بدحجابی و بیحجابی به شدت بدشان میآید!
(باعثِ شرمندگی و خجالت است که در آخرین زیارتِ اربعین در سالِ 1398 چند موردی ایرانیِ بدحجاب و حتی بدونِ چادر آنجا دیده شد... یادتان نرود توضیحاتِ اولِ جلسه را... با توجه به آن مسایل فکر کنید ما از خجالت آب شدیم که آنها ایرانی بودند...)
6- خانمهای بزرگسال و مسنشان روی آرایش حساساند و حتی به کیفِ آرایش هم حساسیت و واکنش نشان میدهند! وَ تا درِ کیفِ آرایشی را باز نکنی و نشان ندهی که داخلش قرص و دارو است وَ نه لوازمِ آرایش دست از سرت برنمیدارند که نصیحتت کنند! :)
7- این ربطی به ایرانی و عراقی بودن ندارد؛ همۀ آدمها وقتی جایی هستند که دیگرانی به زبانِ غیرِ آنها حرف میزنند و وسطِ حرفهایشان هم هی به آنها اشاره میکنند و یواشکی میخندند و از این نمودها... ناراحت میشوند و فکر میکنند آنها دارند اینها را مسخره میکنند. بهتر است در حضورِ عراقیها یا با رعایت با همدیگر حرف بزنیم یا به هر اندازه که کلماتِ عربی را بلدیم گاهی آنها را هم در همصحبتی شریک کنیم.
(این یکی را توصیه میکنم :) من کلی دوست و رفیقِ عراقی دارم با همین ال گذاشتنهای الکیِ اولِ کلماتِ فارسی :) یک چیزهایی کلمه و زبان نمیخواهد؛ عشق و محبت و دوستی را همه میفهمند :)
8- شما وقتی به مهمانی میروید با خودتان گازِ خانه را میبرید؟ در جیبتان از خانه تخمِ مرغ میگذارید؟ وسطِ هالِ میزبان کتری و قوریِ خانۀ خودتان را روی گاز روشن میکنید؟ اگر شب بمانید با خودتان یک کامیون تشک و پتو و بالشِ خانۀ خودتان را میبرید؟
ما مهمانیم... عراق میزبان...
موکبِ عراقی اسکان بگیریم... غذای عراقی بخوریم... چای عراقی بنوشیم... اسراف هم نکنیم... اگر بدمان هم آمد جلوی خودشان دور نریزیم... دلِ خادمِ امام حسین علیه السلام را نشکنیم... تشکر کنیم... خوشحال میشوند... دلِ خادمِ امام حسین علیه السلام شاد میشود... بالاخره دو تا موکب جلوتر هم غذایی که دوست داشته باشیم پیدا میشود... دستشان را رد نکنیم... چهرهمان را در هم نکشیم... اگر حساسیتِ غذایی داریم به ادویههای تندشان هم بگوییم برایمان کمتر میریزند... یا اصلا نمیریزند...
من به شما قول میدهم؛ مثلِ پروانه دورتان میگردند... آنها عجیب در خادمی خالصاند...
فقط برای حسین...
علیه السلام :)
9- از لحنِ تند و صدای بلند و جدّیتِ چهرهشان نترسید! ناراحت نشوید! فکر نکنید دارند دعوایتان میکنند یا فحشتان میدهند! نه! سیستمِ گفتاریشان همین است. آنها غزلِِ لطیفِ سعدی را هم همانطور با شور و حماسی و پرخاشگرانه میخوانند :) مثلِ شیرازیهای نازِ دلمان که آدم در اولین دیدار فکر میکند اصلا تحویلت نگرفته و این یعنی دوستت ندارد... بعد کمکم دستش میآید نه! همینطوریاند! بیحال و ظاهرا خسته :) مثلِ مشهدیهای جانِ دلِ امام رضایی که آدم همهاش فکر میکند اینها دعوا دارند! اعصاب ندارند! نه! خلقوخوی مرزنشینی است! گفتمانِ تحمیلیِ جغرافیایی است... همین :)
10- اگر در موکبها دیدید زنانِ عرب دورِ هم حلقه زدهاند و عزاداری میکنند و به سبک و سیاقِ خودشان دارند میخوانند و به سر و سینه میزنند، بیاجازه ازشان فیلم نگیرید... اگر هم اجازه ندادند رعایت کنید... فقط کسبِ فیض کنید از همراهیِ با آنها در عزای ارباب... اوقاتِ خودتان و آنها را تلخ نکنید... ناموسِ ما هم باشد دوست نداریم کسی ازش بیاجازه فیلمبرداری کند وقتِ خواندن و مداحی...
11- مراقبِ فتنه باشید! فتنه گاهی لباسِ زائرِ ارباب به تن دارد! فتنه گاهی خادمی میکند! بعد درست سرِ بزنگاه میآید و نیش میزند! از دعوا پرهیز کنیم... چه بینِ خودی... چه با عراقیها... سفرِ سختی است اما شدنیست. اگر دعوایی هم راه افتاد ختمِ بخیرش کنیم به چشم برهم زدنی. هم طرفِ ایرانی باشیم و خودی را پیشِ غریبه ضایع و غریب نکنیم... هم طرفِ عراقی باشیم و آتو دستِ دشمن ندهیم... روی هر دو را ببوسیم و غائله را ختم کنیم... خیالتان راحت! بوسههای سفرِ مجازی منجر به شیوعِ پیکِ جدیدِ کرونا نمیشود :) پس خسّت به خرج ندهید :)
همینها یادم بود. چیزی یادم آمد باز به وقتش میگویم. بروید و مهیای مرز شوید.......
معمولِ اختتامیۀ جلساتِ توجیهیِ کاروانِ زیارتی هم، اهدای پکهای فرهنگی است. من هم برایتان پک بستم :)
با ذکرِ یک صلوات هدیه به اربابِ غریبمان؛ بفرمایید: